http://awenakurd.loxblog.com/ always

صنایع آلومنیوم
پیش بینی

ئاوێنه ماڵپه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ری فه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رهه نگ و هونه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ری کوردی

google
گوگلي کوردي
NOW
اين وبلاگ را صفحه خانگي خود كنيد! ذخيره كردن صفحه! اضافه کردن اين وبلاگ به علاقه منديها! لينک RSS
Blog Categories
Follow M.Pishbini on
Google Plus Facebook Twitter Rss
Weather

شیرکو بی‌کس

«شیرکو گفت: سعی می‌کنم در کردستان دو جریان را سامان داده و سازمان‌دهی کنم: تشکیلاتی برای دفاع از حقوق زنان کورد و آشنا کردن آن‌ها با حقوق انسانی و اجتماعی‌شان و بعد راه‌اندازی و توسعه صنعت سینما و فیلم‌سازی در سلیمانیه و کل کوردستان». (سلیمانیه و سپیده دم جهان – سیدعلی صالحی – ص۱۳)
 
این‌که چنین دغدغه فعالیت‌های اجرایی و گاه حتی حقوقی دارد، نه سیاست‌مداری است که وعده تبلیغاتی می‌دهد و نه مقام مسوولی که موظف به ارایه برنامه است. این «شیرکو بی‌کس» است. شاعری که خودش نیز چون اشعارش بار سنگین تعهد را به دوش می‌کشد. که شعر، برایش بهانه‌ای نبود تا به کنج انزوا و آفیت بخرامد. بی‌کس، شاعر زندگی بود و آزادی:
 
از ترانه‌های من اگر
گل را بگیرند
یک فصل خواهد مرد
 
اگر عشق را بگیرند
دو فصل خواهد مرد
 
و اگر نان را
سه فصل خواهد مرد
 
اما آزادی را
اگر از ترانه‌های من
آزادی را بگیرند
سال، تمام سال خواهد مرد
 
یکی از ویژگی‌های ممیزه اشعار بی‌کس، روح جاری طبیعت است. مجموعه اشعار او را که می‌خوانی انگار که «کلیله و دمنه» را ورق بزنی، مدام از زبان حیوانات، از کوه و چشمه و باد و آفتاب سخن می‌شنوی. این پی‌وند عمیق زبان بی‌کس با طبیعت، به نوعی برگرفته از فرهنگ کوردی است که به مانند فرهنگ‌های باستانی، در پی‌وند ناگسستنی با طبیعت قرار دارد. اسامی افراد غالبا برگرفته از اجزای طبیعت است و زندگی روزمره نیز تنها در پی‌وندی مداوم با طبیعت معنا می‌یابد:
 
در جنگل
تاریکی که فرا رسید
شیر با خود گفت
فردا پلنگ را از هم خواهم درید
 
پلنگ با خود گفت
فردا روباه را شکار خواهم کرد
 
روباه نیز گفت
کبوتر آخرین سهم فردای من است
 
و کبوتر با خود اندیشید
چگونه می‌توان همه زندگان این جنگل را
با هم
هم‌دل و هم‌آواز کرد.
راستی چگونه می‌توان...؟
 
در عین حال، این نزدیکی فوق‌العاده به طبیعت‌گرایی، نوعی عرفان را به زبان بی‌کس راه داده است که علی‌رغم شباهت‌های ظاهری‌اش به تصوف رایج در میان کوردهای ایرانی، ابدا عرفانی انزواطلب و گریزان از زندگی نیست. بلکه به نظر می‌رسد در شباهتی شگفت‌انگیز با روح طبیعت‌گرای «چین»ی، عرفان «بی‌کس» هم یک سره در خدمت زندگی قرار دارد:
 
بوته آتشی
داشت سعی می‌کرد
شعله‌های خود را خاموش کند
زیرا ماری خسته
می‌خواست در پناه او
آرام بگیرد
 
اما بارزترین وجه اشعار بی‌کس، «کوردستان» است. گهواره‌ای که شیرکو را در خود پروراند تا او نیز عمر خود را به راه آبادی و آزادی‌‌اش سپری کند. شیفتگی بی‌کس به سرزمین مادری‌اش، بر خلاف مکاتب افراطی ناسیونالیستی که گاه به فاشیسم و نژادپرستی می‌کشند، یکسره برگرفته از همان روح عاشقانه و طبیعت ساده او است. جای هیچ اغراقی وجود ندارد. عشق به سرزمین مادری که دلیل نمی‌خواهد:
 
سرزمین‌های بسیاری
زیباتر از میهن من‌اند
سرزمین‌های بسیاری
سرسبزتر از میهن من‌اند
سرزمین‌های بسیاری
دلپذیرتر از میهن من‌اند
اما هیچ
هیچ سرزمینی
کوردستان من نمی‌شود!
 
شاید برخی بخواهند بی‌کس را به یکی از جریان‌های جهانی شناخته شده و یا گروه‌های سیاسی کورد منتسب بدانند. اما حقیقت این است که او شاعر مستقلی بود که فقط دغدغه سرزمین و مردمانش را داشت. سخن گفتن از فقر، از نان، از استبداد و از جنگ هر بار کلام او را به جریانی سیاسی نزدیک و شبیه می‌شازد، اما در نهایت او آنچنان از آشفتگی کوردستان و بی‌سرانجامی تمامی وعده‌ها و شعارهای سیاسی آزرده بود که تیغ انتقاد خودش را به روی تمامی جریان‌های سیاسی می‌گشود و همچون درمانده‌ای خشم‌گین بر سر «آزادی» می‌خروشید که به پتیاره‌ای در دامان سیاست‌مداران بدل گشته است. با این حال بی‌کس هیچ گاه پا فراتر از این نمی‌گذاشت و به جای آنکه تلاش کند در قامت رهبری سیاسی به مردم سرزمین خودش خط‌دهی کند، ترجیح می‌داد همچنان تصویرگر دردهای عمیق آنان باقی بماند، و به راستی کدام تصویر گویاتر از کلمات شیرکو می‌توانست این زخم عمیق کوردستان را به تصویر بکشد:
 
چهار کودک:
ترک، فارس، عرب
و کورد
تصویر مردی را کشیدند
 
اولی دست‌هایش را
دومی سرش را
سومی میانه و پاهایش را
و چهارمی
تفنگی بر دوش‌اش.
 
«شیرکو بی‌کس»، در سلیمانیه عراق به دنیا آمد. شاید اگر وضعیت سیاسی منطقه به گونه‌ای دیگر بود، یا او چندده کیلومتر شمال‌تر از سلیمانیه به دنیا آمده بود، آن وقت شهرت و اعتباری فراتر از «ناظم حکمت» به دست می‌آورد چرا که دست‌کم از نگاه من، شعرهای بی‌کس، چه آنجا که از زندگی و عشق می‌سراید و چه آنجا که از انسان، آزادی و سیاهی جنگ و گرسنگی سخن می‌گوید، از هر نظر عمیق‌تر و فراگیرتر از اشعار حکمت است. به هر حال، بی‌کس هم‌چنان زنده می‌ماند. او هم چون دیگر شاعران نخواهد مرد، بلکه در شعرهایش تکثیر خواهد شد تا به مرور مخاطبان بیشتری با او، اندیشه انسانی و کلام دل‌نشین‌اش آشنا شوند و هرکجا که خواننده جدیدی اشعارش را زمزمه کرد دوباره سر بر خواهد داشت تا در جاودانگی کلام سرزمینی را جاودانه کند:
 
وقتی کبکی می‌میرد
برای کوه
آوازی از خود
باز خواهد گذاشت.
 
وقتی زنبوری می‌میرد
برای باغ
شیرین‌ترین بوسه‌ها را
باز خواهد گذاشت.
 
وقتی طاووسی می‌میرد
برای یادگاری
رنگین‌ترین پرها را
باز خواهد گذاشت
 
وقتی آهویی می‌میرد
بعد از خود
خوش‌بوترین مشک‌ها را
باز خواهد گذاشت
 
و من
وقتی که من بمیرم
برای شما
کوردستان را با زیباترین کلمات
باز خواهم گذاشت.

 

 

 



Writing at: 14 / 5 / 1392برچسب:کوردستانی از زیباترین کلمات,شێعر,شێرکۆ بێکەس,Time: By: محمد پیش بینی| |


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 20 صفحه بعد

About
زمانی کوردی خۆشترین زمانی سه‌ر زه‌وی.. چۆن بنووسرێ وا ده‌خوێندرێته‌وه‌... شانازی ده‌که‌م که‌ زمانی خۆمم هه‌یه‌...
ئاوێنـــــه :POWERED BY
last post
RSS
فرهنگ کردی به فارسی ھەنبانە بۆرینە Hanbana borina
نه‌شئه‌ی پیری
ئـــــــــــــــاوێـــــــــــنـه‌
عـــه‌رز كـــه‌ر وه‌ لـــه‌یـــلا وه‌ صـــه‌د خـــامـــه‌وه‌
چاوی تۆ قیبلەی عەشق و دڵداری
دابه‌زاندنی ئه‌لقه‌ی ۱ تا 93 چێشتی مجێور
وه‌سیه‌تنامه‌که‌ی شێرکۆ بێکەس
شێرکۆ بێکەس
«کوردستانی از زیباترین کلمات»
جــــــاده‌ چۆڵ و سێبه‌ر بوو
روژین پیش بینی
چاوه‌که‌م ئه‌مڕۆ له‌گوڵشه‌ن، گوڵ به‌ عیشوه‌ خۆی نواند
کولکه زێرینه
کولکه زێرینه
نه‌ورۆز
نەورۆز لە شیعری شاعرانی کورد
هـــــه‌ی شه‌می شــه‌وان
دڵى وام ناوێ
عادەتى ئەم چەرخە وایە، ئەهلى دڵ غەمگین ئەکا
بوکه باغانه
لەسەر ڕووت کازیبەی زولفت وەلابە
و صلى الله على ئەو بەحری نووری عیلم و عیرفانە
Abdulla Pashew
خـــەت و خـــاڵا و زولف و برژۆڵ لــــــەنزیک چـــــــاوی مەستە
لـێ یــان پـرســیــم بـیــری ئــەکــەیـت وەڵامــم نــەدایــەوەو ڕۆشــتـم دواتــر لــە بــەر خــۆمــە
چـاو مــه‌ســتـه‌ ده‌ هــه‌سـتــه‌ بــێــره‌ لام خــونـچـه‌ گـوڵـــم
سازی ئاواره‌
خانمه‌ موزیكژه‌نی كورد تارا جاف
مردن گوليكه هه رده م بونداره بو بون كردني گشت كه س به شداره
شێرکۆ بێکه‌س
خۆزگه‌ باران ده‌يزانی، باڵنده‌ كراسی زياده‌ی بۆ گۆڕين نييە.
هۆنراوەیک لە حەزرەتی وەفایی
وەفایی
شعر پاییز
این کهنه رباط را که عالم نام است
شه‌وگاری ته‌نیایی
کاتێک بینیم گەڵاکان زەردەبن و هەڵدەوەرن ...
چاوه‌که‌م زانیوته‌ بۆچی خه‌و له‌ چاوم ناکه‌وێ
هەمیشە وەک نێرگز خۆت دەربخە
جه‌ژنی سالیادی له دایک بونی رۆژین
دوو چاوم خوێن ئه‌بارێنێ له‌ عه‌شقی ڕوومه‌تی ئاڵت
خونچە دڵ بونم لەحەسرت لێــــــــوی تــۆیە، غونچە دەم..!
ئەلائەی نازەنینی شۆخی شۆخان
زۆر لـه مێـژه لـێڵ بوه چاوی دڵم له م شاره دا
گه‌یشتوم بە هەستی گه‌ڵایه‌ک کە ئه‌زانێ با لە هەر لایه‌که‌وە بێت کۆتاییەکەی هەر که‌وتنه
هەڵبەستی دەروون
Daily Links
Blog Links
Blog Archive
Blog Authors
Other Tools

Copyright © 2012 All Rights Reserved by awenakurd.loxblog.com - Des By : M.Pishbini**ئاوێنـــــه**